رد معجزات علمی قرآن (قسمت سوم) 12 اکتبر 2010
Posted by prophet150 in دیدگاه های عجیب در مورد قرآن.Tags: نقد قرآن, نقد نبوت, نقد امامت, نقد اسلام, واقعی نبودن داستانهای قرآن, تناقضات موجود در قرآن, رد معجزات علمی قرآن
trackback
مثال سوم:
سوره نبأ آیات 6 و 7: «الم نجعل الارض مهادا و الجبال اوتادا»
ترجمه صاحب محدث دهلوی: «آیا نساختهایم زمین را فرشی و نساختهایم کوهها را میخها؟»
ترجمه سید رضا سراج: «آیا نگردانیدیم زمین را فرشی گسترده و کوهها را میخهائی؟»
ترجمه فیض الاسلام: «آیا ما زمین را فرش و گسترانیدن نگردانیدیم و کوهها را میخها قرار ندادیم؟»
ترجمه الهی قمشهای: «آیا ما زمین را مهد آسایش خلق نگردانیدیم و کوهها را عماد و نگهبان آن نساختیم؟»
ترجمه محمد خواجوی: «آیا ما زمین را گسترده و کوهها را میخها قرار ندادیم؟»
ترجمه جلالالدین مجتبوی: «آیا ما زمین را بستر و قرارگاه نگردانیدیم و کوهها را میخهائی؟»
ترجمه عباس مصباحزاده: «آیا نگردانیدیم زمین را بستر و کوهها را میخها؟»
ترجمه اشرفی تبریزی: » آیا نگردانیدیم زمین را بستر و کوهها را میخها؟»
ترجمه مکارم شیرازی: «آیا زمین را محل آرامش قرار ندادیم و کوهها را میخهای زمین؟»
ترجمه فولادوند: «آیا زمین را گهوارهای نگردانیدیم و کوهها را میخها؟»
ترجمه خرمشاهی: » آیا زمین را زیر انداز نساختیم و کوهها را مانند میخها؟»
علامه طباطبائی در تفسیر المیزان «مهاد» را اینگونه معنی میکند: «به معنای بستر و قراری است که در آن تصرف میشود و بر فرشی که روی آن مینشینند نیز اطلاق میشود. «
در بسیاری از تفاسیر مانند تفسیر نمونه نیز از قول «راغب» در «مفردات» بیان شده مهاد در معنای فرش و بستر به مکان صاف و آماده و مرتب اطلاق میشود.
حال ببینیم مفسر معتقد به معجزه علمی این آیه را چگون ترجمه و تعبیر میکند:
با توجه با آیاتی دیگر از قرآن مانند آیه 15 سوره نحل و آیه 31 سوره انبیاء و آیه 10 سوره لقمان که بیان میدارد «خدا در زمین کوههای استوار نهاد تا زمین شما را نلرزاند و مضطرب و نگرانتان نکند» این دسته مفسرین به دو گروه تقسیم میشوند:
گروه اول به اشتباه کلمه «مهاد» را با کلمه «مهد» یکی گرفته و آنرا بصورت»گهواره کودک» معنی میکنند و میگویند 1400 سال پیش پیغمبر از قول خدا گفته زمین ثابت نیست و حرکت میکند و به نوعی وجود کوهها را علت اذیت نشدن موجودات از حرکات دورانی و انتقالی زمین ميدانند!! در ترجمههای معتبری که در بالا ذکر کردم فقط آقای فولادوند «مهاد» را به گهواره ترجمه کرده در صورتیکه مهاد یعنی فرش و بستر و زیرانداز صاف و گسترده شده و مهد یعنی گهواره کودک. حتی اگر تشبیه زمین را به گهواره به معنی ثابت نبودن زمین بتوان پذیرفت این تشبیه درستی نیست چون گهواره بر جائی قرار میگیرد و یک حرکت نوسانی پاندولی دارد ولی کره زمین در فضا دارای دو حرکت دورانی به دور خود و به دور خورشید است. ایراد دوم به این تعبیر آقایان اینست که اگر مراد در این آیه گهواره بودن زمین باشد، پس نقش کوههائی که به آن میخ شده و قرار است باعث لرزش آن نشود چیست؟
گروه دوم، جنبش زمین که کوههای مثل میخ از آن جلوگیری میکنند را به حرکات لایه ها و پوسته سخت زمین نسبت میدهند. و معتقدند کوهها پوسته زمین را مثل میخ به لایههای زیرین وصل کرده که تکان نخورد. و با افتخار میگویند 1400 سال پیش پیغمبر از جانب خدا گفته که کوهها مانند میخ است و بشر بتازگی کشف کرده که ریشه کوهها در زمین از ارتفاع خود کوه بیشتر است. مثل میخ. اما بنظر من این گروه نیز در استدلال خود دچار اشتباه شدهاند. من میگویم پوسته زمین نسبت به داخل زمین مثل پوسته تخممرغ است نسبت به محتویات داخل تخممرغ. هر چه به اعماق زمین و به طرف مرکز آن برویم با افزایش بیشتر درجه حرارت و فشار مواجه میشویم. این موضوع باعث میشود مواد تشکیل دهنده لایههای داخل زمین بر خلاف پوسته سخت آن به محیط پلاستیک برسند. یعنی دمای زیاد باعث مذاب شدن آنها و همزمان فشار زیاد از مذاب بودنشان جلوگیری میکند و باعث میشود در حالتی بین مایع و جامد قرار بگیرند. شما تا بحال شنیدهاید یا دیدهاید که جسمی سخت را برای اینکه تکان نخورد و نلرزد، به یک جسم متزلزل که شکل خاصی ندارد و در فاز پلاستیک هست با میخ بکوبند؟ خودتان قضاوت کنید، آیا منطقی است؟ آیا علمی است؟ فقط و فقط همین سخت بودن پوسته زمین و سرد بودن آن باعث میشود زیر پایمان سفت و محکم باشد. کوهها هیچ اثری در نلرزیدن پوسته زمین ندارند. چون به وفور میبینم چه در کنار کوه چه در مناطقی هموار و به دور از کوهها هم رانش زمین بوجود می آید هم زمین لرزه ناشی از حرکات داخلی لایههای زمین. کوه ها چیزی جدای از جنس زمین و لایههای آن نیستند که بشود برای ریشههایشان در زمین حد و مرزی قائل شد. یا در اثر فوران آتش فشانها بوجود آمدهاند (کوههای آتشفشانی) یا از حرکت لایههای زمین و چین خودگیهای آن تحت فشارهای بسیار زیاد و در طول میلیونها و میلیاردها سال سر به فلک کشیده اند.
این پاسخ مستدل من به کسانی است که از این آیه به دنبال استدلال معجزه علمی هستند.
حال بیائید از رد این معجزه علمی بگذریم و به خود آیات 6 و 7 سوره نبأ از دیدگاهی دیگر نظر بیفکنیم.
من فکر میکنم همه مسلمانان به این نکته اذعان داشته باشند که مثالها، تشبیهات و استعارات قرآن در نهایت لطافت و دقت و زیبائی است. یعنی وقتی خداوند مثلی میزند و یا در مقام استعاره لغتی و یا تعبیری را بیان میکند، آن، بهترین سنخیت را با موضوع مورد بحث دارد.(مثلا تشبیه اعمال و زندگی فرد منافق به خانه عنکبوت از نظر سستی و تزلزل در سوره عنکبوت واقعا بجا و لطیف است.) در آیه مذکور از کوهها به عنوان میخ یاد شده. به این مفهوم که کوهها مانند میخ بر زمین کوبیده شدهاند که مانع لرزش آن و عماد و نگهبان آن باشند. اما آیا واقعا تشبیه کوه به میخ یک استعاره درست است؟ آیا حکیمانه و زیبا و لطیف است؟ آیا یک واقعیت علمی است؟ در سوره بقره مثال حال منافق به شخصی تشبیه شده که شب هنگام در بیابان سرگردان است و فقط وقتی میتواند برای لحظه ای کوتاه جلوی خود را ببیند که در اثر برق صاعقه همه جا روشن شود و بلافاصله دوباره در تاریکی و حیرت و سرگردانی فرو میرود. خب این واقعا زیبا و لطیف است. اما تشبیه کوه به میخ، هم یک تشبیه استعاری است هم یک تشبیه علمی. باید سنخیت بیشتری در این موضوع بین کوه و میخ باشد تا مثالها و تشبیهات استعاری غیر علمی. میخ در یک تعریف ساده و عامیانه وسیله ایست نوک تیز که باعث اتصال دو یا چند جسم به هم میشود. هدف استفاده از این وسیله دو چیز است یکی اینکه دو یا چند جسم در کنار هم تشکیل یک جسم دیگر بدهند(مثل ساخت میز و صندلی از چند تکه چوب) و دوم اتصال جسمی کوچک و سبک به جسمی بزرگ و سنگین و استوار برای آنکه جسم کوچکتر سقوط نکند یا از جای خود بدر نرود و تکان نخورد.(مانند نصب قاب عکس روی دیوار یا بر پا کردن خیمه و چادر روی زمین) و قدمت بسیار دارد چون بشر قبل از عصر آهن از میخهای سنگی و چوبی و یا حتی استخوانی استفاده میکرده است.خب با این تعریف ساده که مورد قبول همه است ببینیم تکلیف تشبیه کوه به میخ چه میشود. در مورد شکل کوه و میخ میبینیم کاملا بر عکس هم هستند. نوک تیز میخ در جسم فرو میرود و ته پهن آن بیرون است. دقیقا بر خلاف شکل کوه. بین میخ و جسم حتی اگر همجنس هم باشند حد و مرز وجود دارد ولی کوه از خود زمین است و طرق شکل گیری آن به ما نشان میدهد نمیتوان ریشه آن را از لایه های اطرافش متمایز کرد. و از همه مهمتر اینکه این کوه به عنوان میخ چه چیزهائی را به هم متصل کرده؟ واقعا زمین به چه چیزی میخ شده که نلرزد و تکان نخورد؟؟ این سئوال دو جواب بیشتر ندارد. اگر منظور از زمین پوسته کره زمین باشد که گفتیم اتصال این پوسته سخت به لایه های نرمتر و پلاستیکی مانند اعماق زمین کاری عبث و لغو است مانند آب در هاون کوبیدن. و اگر مراد از زمین کره زمین است پس جسم دوم که زمین به آن میخ شده کجاست؟ یک پرتقال را در دست بگیرید و در سطح آن به سمت مرکزش چند سوزن وارد کنید. چه اتفاقی میافتد؟ به چه چیزی وصل میشود؟ عده ای هم میگویند وجود کوه باعث میشود زمین از مدار خود خارج نشود !!!! شما را بخدا کمی منطقی باشید. زمین به واسطه دو نیروی جاذبه و دافعه در مداری ثابت و بیضی شکل به دور خورشید میگردد. یکی همان نیروی جاذبه میان دو جسم است که نسبت مستقیم با جرم دو جسم و نسبت معکوس با مجذور فاصله آن دو از هم دارد(قانون جاذبه نیوتون) که باعث میشود زمین جذب خورشید شود و دیگری نیروی گریز از مرکز است که باعث میگردد زمین از خورشید دور گردد و برآیند این دو نیرو زمین را در مدار خود حفظ میکند که از جای خود بدر نرود. علت عمده بیضی بودن مدار زمین هم اثر جاذبه سیارات غول پیکر دیگری مانند مشتری است که آنها هم در چرخش خود به دور خورشید با کم و زیاد شدن فاصله اشان از زمین نیروی جاذبه اشان زیاد و کم میشود.
در نهایت اینکه مجبوریم بپذیریم همانگونه که خود آیه (نبأ – 6) بیان میدارد زمین یک زیر انداز و بستر و فرشی است که پهن شده و گسترده شده و برای اینکه تکان نخورد کوهها آن را به چیزی که زیرش است(ثری) میخ کردهاند و هیچ کس نمیداند آن زیر چیست. این آیه دو تا نقص مشهود علمی دارد. اول اینکه ظاهر آیه بیانگر مسطح بودن زمین است و اینکه روی چیزی قرار گرفته که به آن میخ شده.(همان نظریه و اعتقاد مردم باستان) دوم اینکه اگر زمین کروی است پس منظور آیه سطح و پوسته زمین است که این هم برمیگردد به اینکه در آنزمان نمیدانستند هر چه به سمت مرکز زمین برویم در اثر افزایش دما و فشار لایههای زمین نرمتر میشوند و در فاز پلاستیک قرار میگیرند و منطقی نیست این پوسته سخت به لایه های نرم تر زیرین میخ شده باشد.
نتیجه گیری نهائی من از این آیه اینست که نه تنها معجزه علمی نیست، بلکه به صورت کاملا واضح و آشکاری غیر علمی است. آیا خدا حرف غیر علمی میزند؟ آیا خدا میخواسته با دانش بشر آنروز با آنان سخن بگوید؟ آیا خدا قادر نبود کلامی بگوید که هم غیر علمی نباشد هم مردم آنزمان درک کنند؟ آیا خدا نمیدانست بشر قرن 21 هم باید همین قرآن را بخواند؟ آیا با در نظر گرفتن اینها خدا نمیتوانست اینطور بگوید: «و شرایط حیات شما را بر زمین مهیا کردیم و در خلقت کوهها منافع زیادی برایتان قرار دادیم. چرا اندیشه نمیکنید؟» همچنین میتوانست پارهای از منافع کوهها مانند ذخایر آب و برف آنها را بیان کند.
فوقالعاده بود. من هم مدتیه که دنبال کتابهای مختلف هستم و میخونمشون. کتاب های تاریخی و مذهبی که معتبر هستند. و تا بحال خیلی واقعیات برام آشکار شده. از طرفی خوشحالم که دیگه تو جهل و نادانی و خرافه پرستی نیستم ولی همزمان حس پوچی هم بهم دست داده و از این ناراحت هستم که این چند سال چه کلاه بزرگی سرمون رفته و نفهمیدیم.از تمام خوشی هامون زدیم چون ترسیدیم اون دنیا بزننمون سر سیخ کبابمون کنن. ولی خب ماهی رو هر موقع از آب بگیری تازهس پس من هم تلاش میکنم از این به بعد هر حرفی رو شنیدم باور نکنم و مثل ببعی نگم بعع. بجاش خودم مطالعه کنم و حقایق رو کشف کنم. هر چیزی رو در قالب دین به خوردم دادن نپذیرم و سوال کنم. ما میترسیم سوال کنیم چون تا بحال هرکی از دین سوال پرسیده کردنش تو گونی. حتی سوالای ساده رو هم جواب نمیدن. مثلا مهدی که ته چاهِ چجوری زندس و چی میخوره و اصلا با عقلم جور در نمیاد قصهش. ولی تا سوال پرسیدم گفتن وااای کفر مگو این چه سوالیه. خلاصه ک حرف برا گفتن زیاده دلم میخواست این حرفا رو جایی بزنم.
ممنون❤️
با سلام. در مقاله گفته اید که اگر کلمه مهد به کار رفته بود مورد پذیرش شما بود نه مهادا. توجه کنید که در آیه شریفه دیگر دقیقا کلمه مهد بکار رفته است!!
«الذی جعل لکم الارض مهدا» سوره ی زخرف، آیه ی 10
البته نگران نباشید. شما باز هم توجیهی پیدا می کنید!!
سلام. اول اینکه بازهم نگفتی مفسرمعتقدبه معجزه علمی کیه
دوم اینکه تشبیه کوه به میخ دومعنادرنزدهرعاقلی دارد:
1 میخ همیشه درجسم فرومیرود وکوههانیزدرزمین فرورفته اندکه شمانیزبه فرورفتن کوههادرزمین اشاره کردی واین خود دال براشاره این آیه به فرورفتن کوههادرزمین دارد.
2 میخ همیشه برای اتصال چیزی به چیزدیگرومحکم کردن آن دواست که ازهم جدانشوندنه اینکه برای اتصال یک چیزبه چیزدیگی ک آن چیزاول محکم شود. فکرنمیکنم درکاربردهای میخ هم نیازبه مناقشه داشته باشیم. درضمن منبعی هم برای مبحث علمی راجبه پوسته های زیرین زمین ونقش کوههانیاوردید.
ممنون میشیم مطالبتون روبدون منبع ذکرنکنیدودرجاهایی ک نیازبه نظرعلمی هست صاحبنظرنشیم وپیشنهادمیکنم حتمانظرات زمین شناسان بزرگ رودرموردزمین ودرون آن ونقش کوههامطالعه کنید. تشکر
این رو هر کسی می فهمه که چشمه از کوه میاد و باد ابر هارو جابجا می کنه دلیل بر معجزه هست آیا ؟؟؟؟؟؟
باسلام!با عرض پوزش شما زمین شناس هستی که زمین و پوسته ی اون رو به تخم مرغ شبیه میکنی؟؟؟؟؟؟؟پس پروفسور سیویدا و پروفسور فرانک پرس که کتاب هایشان در دانشگاه های معتبر دنیا تدریس می شوند و این همه تکنولوژی که قران رو تایید میکنند کشک هستن؟؟؟؟ضمنا یه معجزه برات میگم تا برای همیشه بری برای خودت…تو سوره الرحمن ایه37 از واژه(وردة) به معنای گل سرخ استفاده شده جالبه یه سرچ تو اینترنت بکنی تا(rosette nebula)که به فارسی بهش سحابی گل سرخ میگن رو ببینی…اینو چی میگییییی؟؟؟؟حالت جا اومد…ضد اسلام های بزرگتر از تو دارن خودشون رو میکشن که توجیهش کنن که نمیتونن…ضمنا اگه چیزی از زبان عربی بدونی می فهمی که یه سری از ظرافت های زبان عربی رو نمیشه تو ترجمه اورد…مثل سوره نحل و عنکبوت…چرا در مورد معجزات جانور شناسی این دو تا سوره مطلب نمیذاری؟؟؟یا در مورد سوره نمل که رییس مورچه ها رو مونث اورده(که منظور همون ملکه مورچه هاست)ولی تو ترجمه فارسی کسی متوجه چنین چیزی نمیشه(ایه18 سوره نمل)…میترسی دستت رو بشه…خداوند میفرمایند قران رو عربی نازل کردیم تا اندیشه کنند…ای کوردلان بیدار شوید…
سبحان الله
الله همه رو به راهی که به رضایتش ختم میشه هدایت کنه.
من یه اتئیست خداناباور بودم که لطف الله نصیبم شد و آیات و نشانه های الله تو قرآن منو از وهم و بی هدفی خودم نجات داد.البته که الله منزه است از اینکه ما اونو تو ذهنمون تصور کنیم یا صفتی مثل زمان رو به اون نسبت بدیم!
البته که اگر نشانه های او در کلامش نبود من تا آخر عمر در ظلالت بودم.
هنوزم که هنوزه بعد کلی وقت، از این که اعتقاد داشتم حس انسان بعد مرگ مثل حس اون قبل زندگیه به جهالتی که داشتم خندم میگیره و الله را سپاس گذار تر میشدم که سرانجام مارو نیستی و بی هدفی نذاشت.
نشانه ای که شما ذکر کردی هم بر یقینن بیشتر افزود از شما سپاس گذارم.
1. لايه بيرونی زمين که روی آن زندگی ميکنيم و قاره ها و اقيانوسها را در بر ميگيرد و در جائی از آن کوه و در جائی ديگر آن دشت است از تعدادی صفحه های بزرگ و کوچک تشکيل شده که در سمت و سوهای گوناگون در حرکت هستند. کوههای سنگی توازن و تعادل و يکپارچگی اين صفحه های در حال حرکت را حفظ می کند. و به اين ترتيب کوههای سنگی هم از نظر شکل مانند وتد می مانند و هم از نظر کارکرد.
2.نقش کوههای بلند بالا در رسيدن باران و آب به مردم در جهان
و در آن ( در زمين) کوههای بلند بالا قرار داديم و آب گوارائی را به شما نوشانديم»! مرسلات۲۷
«رَوَاسِی»: جمع رَاسِيَة است بمعنی: چيزی که بخشی از آن در زمين فرو رفته و استوار و پابرجا است. معانی دوم: ديگ بزرگی که در زمين يا چيز ديگری کاشته می شود و جابجا نمی شود ـــ کوه ــ لنگر. «شَامِخَات»: جمع شامِخْ، بمعنی: چيز بالا بلندِ پر ابهت و عظمت و ثمر بخش.
توزيع بارندگی در سطح جهانی به کمک بادها صورت می گيرد. و سلسله کوههای بلند بالا نقـش اصلی را در روند و فرايند بادها بازی می کنند. کـوهـهـا جـريان بـادهـا را بـه چندين ناحيه بزرگ تـقـسيم می کنند که نقطه آغاز آنها نواحی زير استوائی دارای فشار بالا در درياها میباشد. بزرگترين آن آتلانتيک شمالی است که 75 ميليون کيلومتر مربع زمين را آب می دهـد.
همينطور بخار برخاسته از آبهای زمين با کوههای بلند بالا برخورد می کند و چنانچه کوه سرد باشد بخارها جمع شده و به جريانهای آب تبديل می شوند و سرچشمه آب رسانی به مناطق ديگر می شوند.
همينطور کوههای بلند بالا بادها را مجبور می کنند که رو به بالا بوزند. و چنانچه بادها سرد بوده و بخار آب با خود داشته باشند، بخار متراکم شده و ابر تشکيل می دهد و می بارد. و به اين ترتيب چنانکه آيه مطرح نموده کوههای بلند بالا در رسيدن آب و باران به مردم نقش دارند.
«کوههای سنگی توازن و تعادل و يکپارچگی اين صفحه های در حال حرکت را حفظ می کند»
در کدام مرجع زمین شناسی چنین حرفی زده شده ؟ تا کی سرتان را زیر برف می کنید ؟
واضح است قرآن با اینهمه اشکالات و تناقضات کلام خدا نیست. اصولا دور از حکمت الهی است که شخصی را بعنوان پیامبر انتخاب کند !
یک سر خواهشا به این سایت بزنین http://www.kaheel7.com